اولین بار که باهاش تلفنی صحبت کردم رو یادمه

در اتاق رو قفل کردم که کسی با اومدنش به اتاقم استرسم رو صد برابر نکنه

قلبم رسما توی دهنم بود

رفتم گوشه‌ی اتاق رو زمین نشستم 

بهش پیام دادم که " زنگ بزن "

زنگ زد، اینقدر سختم بود جواب بدم :)

الو .

قلبم رو دیگه سر جاش حس نمیکردم 

چقدر صداش آرامش داشت.

چقدر صدات آرامش داشت!

چند روز گذشته از اون روزا. نمیدونم که


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها